• وبلاگ : ساكنان سرزمين باد
  • يادداشت : به نام زيباي زيبا!
  • نظرات : 0 خصوصي ، 3 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + سارا 

    سلام

    نميدونستم واسه گروهتون بلاگم درست كردين! كاش تبليغ اونم به طور مجزا ميكردين! واينكه اگه يه متني مث همين نوشته ي آقا يا خانم برهنه دستتون رسيد واسه همه بفرستينش و بعد از همه بخواين درموردش نظر بدن! اينكه باهاش موافقن يا مخالف! اونوقت از همه ي اونايي كه معتقدن با اين جو تو دانشكده مخالفن، بپرسين پس چرا اينطوزي شد؟ هركسي تا چه حدي خودشو مقصر ميدونه؟ هركسي تا چه حدي حاضره از خودش مايه بذاره تا اين جو از بين بره؟!

    + برهنه 

    سلام.نميدونم واسه چي اومدم اينجا و دارم كامنت ميزارم.خيلي حرف دارم واسه گفتن و از اون بيشتر واسه نگفتن...ميدونم، خوب ميدونم كه هميشه هستن كسايي كه فقط تمايل دلرن گوش كنن به اون حرفايي كه نمي خواي بگي، كه نمي توني بگي، كه نبايد بگي. خيلي كم پيدا مي شن كسايي كه گوش كنن به حرفايي كه داري فرياد ميزنيشون. نه اينكه فكر كني آدم نا اميدي هستم ، نه، نه نااميدم نه افسرده، فقط خستم ميدوني خسته ي خسته. با اينكه كارات رو قبول ندارم ولي بهت ميگم خسته نباشي، چون خودم عقيده دارم هر تلاشي ولو اينكه به نتيجه نرسه يا اينكه اشتباه باشه از يه تقدس ذاتي برخورداره كه ارزش تقدير رو داره. ميدوني روز انتخاب رشته رو هيچ وقت يادم نميره. رفته بودم با يكي از آشناهامون مشورت كنم در مورد رشته ي نفت. طرف يكي از كله گنده هاي نفت بود. اون روز يه حرفايي زد كه هر چي ميگذره بيشتر معني و مفهومشون رو درك ميكنم. مي دوني چي گفت؟ حرفش رو با يه جمله ي انگليسي شروع كرد و گفت:

    WELLCOME TO THE BLACK WORLD OF BLACKOIL

    من نا خواسته و قبل از اينكه به بلوغ عقلي يرسم وارد جايي شدم كه درست همرنگ خود نفت سياهه.

    تو كه ورودي 79 هستي كه بيشتر از ما اينجا بودي و روابط بچه ها رو با هم ديدي. مي بيني كه اينجا هممون ياد ميگيريم يا شايد درست تره كه بگم بهمون ياد ميدن كه بايد به چشم رقيب به هم نيگا كنيم نه رفيق. نمونه و مثال كه تا دلت بخواد هست فقط كافيه يه كم واقع بينانه به اطراف نيگا كني تا حساب كار دستت بياد. اونم تو اين روزا كه جو كنكور ارشد همه رو گرفته بيشتر ميشه پي به ماهيت خودخواهانه ي همه از جمله خودمون پي برد.تو كدوم دانشكده رسمه كه جزوه قرض ندن، كتاب تست از هم قايم كنن،سر هم رو اينقدر راحت كلاه بزارن، واسه يه نمره بي ارزش همه گذشته ها رو زير پا بزارن. كجاي دنيا به آدما ياد ميدن كه از بقيه واسه ي به اصطلاح ترقي خودشون پل درست كنن.كجا ديده بودي نگاها اينقدر سرد و بي روح باشه كه آدم ترجيح بده هميشه به زمين نگاه كنه.كجا ديدي دغدغه ي يه دانشجو يه مهندس فقط شير و كيك صبحونش باشه و ليمو ترشي كه همراه كباب بهش ميدن.بوي گند افكار پوسيده دانشكده رو ورداشته بعد آقايون به همون اندازه خانوما از هواي نامطبوع سلف ناراضيند و طومار امضا مي كنن. بچه هايي كه بعد از 6 ترم 7 ترم با هم بودن، صرفا با هم بودن، حتي به با هم بودن عادت هم نكردن و هنوز بود و نبود اطرافيان واسشون فرقي كه نداره هيچ بلكه از نبودن بقيه خوشحال هم ميشن، چرا كه به اين باور رسيدن كه نبودن يه نفر مساويه با يه رقيب كمتر يه فرصت شغلي بيشتر يه گريد بالاتر.

    اونوقت همينا تو مجلس عزاي هم ميان و همونجور كه تو آبادان ديديم اشك تمساح مي ريزن...

    مايي كه نتونستيم تو اين دنياي واقعي با هم يه رابطه ي شفاف و ساده داشته باشيم، اونقت تو چه طور انتظار داري كه بيايم و تو يه دنياي مجازي سردي رابطه ر پنهان كنيم؟ خودمون رو كه نمي خوايم گول بزنيم.اينجا دنياي نفته. دنياي پول و قدرت، دو عاملي كه با اين ايمان و مرامي كه ما نسل سوميها داريم، مقاومت در برابرشون غيرممكنه. مي دوني ما نيتمون پاك نبود، درست نبود واسه همينه كه حالا كارمون به ايجا كشيده. كدوم يكي از ما واسه خاطر علم و خدمت به كشور چه ميدونم اينجور شعار ها اينجا اومديم.والله قسم هيچكدوم. همه اومديم فقط واسه پول...

    باران اگر بهانه اي براي گريستنت نبود تو اين همه از آسمان ابري سخن نمي گفتي...